هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وفاداری خود به معشوق سخن می‌گوید و از جفاهایی که از سوی معشوق دیده است شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که با وجود تمام سختی‌ها، همچنان به عشق خود پایبند است و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و دلش را نشکند. شاعر همچنین از قدرت و تأثیر معشوق بر زندگی خود سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و شکایت از معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۹۸

چه کرده‌ام بجای تو که نیستم سزای تو
نه از هوای دلبران بری شدم برای تو

مده به خود رضای آن که بد کنی بجای آن
که با تو داشت رای آن که نگذرد ز رای تو

دل من از جفای خود ممال زیر پای خود
که بدکنی بجای خود که اندر اوست جای تو

مکن خراب سینه‌ام، که من نه مرد کینه‌ام
ز مهر تو بری نه‌ام، به جان کشم جفای تو

مرا دلی است پر زخون ببند زلف تو درون
پناه می‌برم کنون به لعل جان‌فزای تو

مرا ز دل خبر رسد، ز راحتم اثر رسد
سحرگهی که در رسد نسیم دل‌گشای تو

رخ و سرشک من نگر که کرده‌ای چو سیم و زر
تبارک الله ای پسر قوی است کیمیای تو

نه افضلم تو خوانده‌ای، به بزم خود نشانده‌ای
کنون ز پیش رانده‌ای، تو دانی و خدای تو
وزن: مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.