هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که تمام وجودش، از جمله صبر، جان و حتی موقعیت اجتماعی‌اش، در برابر عشق معشوق بی‌ارزش است. شاعر حتی از دشمنان خود نیز شکایت می‌کند که به معشوق نزدیک‌ترند، در حالی که او خود را وابسته به آستان معشوق می‌داند. او تأکید می‌کند که حتی اگر همه چیز را از دست بدهد، عشقش به معشوق تغییری نخواهد کرد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۳۰۰

در عشق داستانم و بر تو به نیم جو
بازیچهٔ جهانم و بر تو به نیم جو

گه‌گه شده است صبرم و بر تو به نیم گه
جوجو شداست جانم و بر تو به نیم جو

بر طارم وصالت نارفته دست هجر
بشکست نردبانم و بر تو به نیم جو

هر لحظه زیر پای سگ پاسبان تو
صد جان همی فشانم و بر تو به نیم جو

خصمان من به حضرت تو خاصگی و من
موقوف آستانم و بر تو به نیم جو

سوزی چنان که دانی جان مرا و من
سازم چنان که دانم و بر تو به نیم جو

خاقانی ار نماند با تو به یک پشیز
من نیز اگر نمانم بر تو به نیم جو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.