هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و آرزوی وصال معشوق سخن می‌گوید، اما اذعان می‌کند که معشوق به او توجهی ندارد. او از خیال معشوق و تأثیر آن بر زندگی خود می‌گوید و بیان می‌کند که هرچند دلش آرزوی وصل دارد، اما این آرزو یکطرفه است. شاعر از ناامیدی و درد عشق نافرجام خود می‌نالد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که معشوق برای او دست‌نیافتنی است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از زبان و استعاره‌های شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۵

خیال روی توام غم‌گسار و روی تو نه
به هر سوئی که کنم راه، راه سوی تو نه

خیال تو همه شب ره به کوی من دارد
اگرچه بخت مرا رهنما به کوی تو نه

دریغ کاش تو را خوی چون خیال بدی
که خرمم ز خیال تو و زخوی تو نه

دل من آرزوی وصل می‌کند چه کنم
که آرزوی من این است و آرزوی تو نه

مرا به نوک مژه غمزهٔ تو دعوت کرد
بخورد خونم و گفتا برو که خوی تو نه

به بوئی از تو شدم قانع و همی دانم
که هیچ رنگ مرا از تو جز که بوی تو نه

هزار جوی هوس رفته است در دل تو
که هیچ آب غم من روان به جوی تو نه

ز جستجوی تو حیرت نصیب خاقانی است
تو کیمیائی و او مرد جستجوی تو نه
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.