هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان شاعری عاشق و دل‌شکسته بیان می‌شود. شاعر از عشق صادقانه‌اش می‌گوید اما از نبود دل و وفا در این عشق شکایت دارد. او از شکستن امیدها، عمر و حتی طلسم وفا سخن می‌گوید و جهان را مکانی می‌بیند که همه چیز در آن شکسته است. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شعری، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و زبان شعری پیچیده، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۳۰۶

هست به دور تو عقل نام شکسته
کار شکسته دلان تمام شکسته

عشق تو بس صادق است آه که دل نیست
باده عجب راوق است و جام شکسته

صبح امید مرا به تاختن هجر
برده و در تنگنای شام شکسته

گوهر عمرم شکسته شد ز فراقت
ایمه به صد پاره شد کدام شکسته

از تو وفا چون طلب کنم که در این عهد
هست طلسم وفا مدام شکسته

زیر فلک نیست جنس و گر هست
هست به نوعی ز دهر نام شکسته

گویی کی بینم من آسیای فلک را
آب زده، سنگ سوده، بام شکسته

ای دل خاقانی از سخن چه گشاید
رو که شد اهل سخن تمام شکسته
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.