هوش مصنوعی: شاعر در این متن با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، از تشنگی و عطش خود سخن می‌گوید و از مخاطب می‌خواهد که با نوشیدنی‌های روح‌افزا مانند گلاب، شراب، و یاقوت، او را سیراب کند. او همچنین از زیبایی‌های طبیعت و عناصر آن مانند خورشید و آسمان یاد می‌کند و از غم و اندوه خود می‌گوید. در نهایت، شاعر از مستی و حالتی که در آن قرار دارد سخن می‌گوید و از مخاطب می‌خواهد که او را در خلوت بنشاند و شراب بدهد.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۹

سرمستم و تشنه، آب در ده
آن آتش‌گون گلاب در ده

در حجلهٔ جام آسمان رنگ
آن دختر آفتاب در ده

آن خون سیاوش از خم جم
چون تیغ فراسیاب در ده

یاقوت بلور حقه پیش آر
خورشید هوا نقاب در ده

تا ز آتش غم روان نسوزد
آن طلق روان ناب در ده

تا جرعه ادیم‌گون کند خاک
آن لعل سهیل تاب در ده

مندیش که آب کار ما رفت
آوازهٔ کار آب در ده

کس در ده نیست جمله مستند
بانگی بده خراب در ده

زلف تو کمند توسنان است
مشکین سر زلف تاب در ده

خاقانی را دمی به خلوت
بنشان و بدو شراب در ده
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.