هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اشتیاق خود به بغداد و دجله سخن می‌گوید. او از سفر خود به بغداد و احساساتش نسبت به این شهر و رودخانه دجله می‌گوید. شاعر از عشق، گنج‌های پنهان، و نیاز به ثروت برای رسیدن به آرزوهایش صحبت می‌کند. او همچنین از درد و رنج عشق و از دست دادن مال و دل خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق، حسرت، و نیاز به ثروت نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی دارند که معمولاً در سنین بالاتر به دست می‌آید.

غزل شمارهٔ ۳۲۳

خاک بغداد در آب بصرم بایستی
چشمهٔ دجله میان جگرم بایستی

سفر کعبه به بغداد رسانید مرا
بارک الله همه سال این سفرم بایستی

قدر بغداد چه داند دل فرسودهٔ من
بهر بغداد دلی تازه‌ترم بایستی

لیک بی‌زر نتوان یافت به بغداد مرا
پری دجله به بغداد زرم بایستی

پرده‌ها دارد بغداد و در او گنج روان
با همه خستگی آنجا گذرم بایستی

چون زکاتی به من از گنج روان می‌ندهند
نقب زن گنج روان را نظرم بایستی

نظری خواستم از دور نه بوس و نه کنار
آخر از دولت عشق این‌قدرم بایستی

بر لب دجله بسی آب بد از چشمهٔ نوش
یارب آن چشمهٔ نوش آب‌خورم بایستی

ماه در کشتی و کشتی ز بر دجله روان
اشک من گوید کشتی زرم بایستی

من دیوانه نشینم که مه نو نگرم
گویم آنجا که نهد پای، سرم بایستی

مال من دزد ببرد و دل من عشق ربود
وقت را زین دو یکی ما حضرم بایستی

جگرم خشک شد از بس سخن‌تر زادن
سخن تر چکنم؟ زر ترم بایستی

بس کنی ای همت خاقانی ازین عشق مگوی
کز دل گمشده باری خبرم بایستی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.