۳۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۵

گلی از باغ وفا آمده‌ای
خود خس و خار نما آمده‌ای

هر کجا پای نهی گل روید
تا ندانی ز کجا آمده‌ای

ذرهٔ ذات تو خورشید لقاست
بحری و قطره قضا آمده‌ای

سایهٔ خار تو سروستان است
خرمن نشو و نما آمده‌ای

نور آئینه به خود پنهان است
قبلهٔ قبله نما آمده‌ای

کی دلت تاب نگاهی دارد
آفت آینه‌ها آمده‌ای

خار و گل نام خدا می‌گویند
ای سهی قد ز کجا آمده‌ای

مستی و شوخی و عالم سوزی
چه بگویم که چها آمده‌ای

بین که در باغ جهان خاقانی
از پی کسب هوا آمده‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.