هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی شروانی، شاعر بزرگ فارسی، بیانگر احساسات عمیق و دردهای عاطفی شاعر است. او از شکست‌های عاطفی، ناکامی‌ها و جفاهایی که دیده سخن می‌گوید و از قدرت و تأثیر عشق و جبر زمانه شکایت می‌کند. شاعر همچنین به قدرت خود در شکستن طلسم‌ها و غلبه بر مشکلات اشاره می‌کند، اما در نهایت از جفا و درد دل شکسته خود می‌نالد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعارات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۳۷

تا حلقه‌های زلف به هم برشکسته‌ای
بس توبه‌های ما که بهم درشکسته‌ای

گاه از ستیزه گوش فلک برکشیده‌ای
گاه از کرشمه دیدهٔ اختر شکسته‌ای

دانم که مه جبینی ای آسمان شکن
اما ندانم آنکه چه لشکر شکسته‌ای

آهسته‌تر، نه ملک خراسان گرفته‌ای
و آسوده‌تر، نه رایت سنجر شکسته‌ای

در شاه‌راه عشق تو هر محملی که بود
بر دل شکستگان قلندر شکسته‌ای

در گوشه‌ها هزار جگر گوشه خورده‌ای
وز کبر گوشهٔ کله اندر شکسته‌ای

یک مشت خاک غارت کردن نه مشکل است
بس کن که نه طلسم سکندر شکسته‌ای

درهم شکسته‌ای دل خاقانی از جفا
تاوان بده ز لعل که گوهر شکسته‌ای

خاقانیا نشیمن شروان نه جای توست
بر پر سوی عراق نه شهپر شکسته‌ای

رو کز کمان گروههٔ خاطر به مهره‌ای
بر چرخ، پر تیر سخنور شکسته‌ای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.