هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی بیانگر عشق و رنج‌های ناشی از آن است. شاعر از عشق و جدایی سخن می‌گوید و دردهای روحی و عاطفی خود را توصیف می‌کند. او از ناامیدی و رنج‌های عشق شکایت می‌کند و به دنبال آرامش و درمان است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۲

بر دیده ره خیال بستی
در سینه به جای جان نشستی

وز غیرت آنکه دم برآرم
در کام دلم نفس شکستی

مرهم به قیامت است آن را
کامروز به تیر غمزه خستی

تا خون نگشادم از رگ جان
تب‌های نیاز من نبستی

از چاه غمم برآوریدی
در نیمهٔ ره رسن گسستی

دیوانه کنی و پس گریزی
هشیار نه‌ای مگر که مستی

گر وصل توام دهد بلندی
هجران تو آردم به پستی

تو پای طرب فراخ می نه
ما و غم عشق و تنگ‌دستی

نگذاری اگر چنین که هستم
و امانمت آنچنان که هستی

خاقانی را نشایی ایراک
خود بینی و خویشتن پرستی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.