۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۳

عالم افروز بهارا که تویی
لشکر آشوب سوارا که تویی

هم شکوفهٔ دل و هم میوهٔ جان
بوالعجب‌وار بهارا که تویی

اژدها زلفی و جادو مژگان
کافرا معجزه دارا که تویی

تو شکار من و من کشتهٔ تو
ناوک انداز شکارا که تویی

کار برهم زده مردا که منم
زلف درهم شده یارا که تویی

زخم بگذاری و مرهم نکنی
سنگ‌دل زخم گذارا که تویی

کشتیم موی نیازرده به سحر
ساحر نادره کارا که تویی

سوختی سینهٔ خاقانی را
آتش انگیز نگارا که تویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.