هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و جفای معشوق شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که معشوق با وجود عشق و وفایش، به او جفا کرده و او را رنجانده است. شاعر از ناسپاسی معشوق و رفتارهای ناعادلانه‌اش گلایه می‌کند و احساس می‌کند که معشوق به جای عشق، به دشمنانش توجه بیشتری نشان داده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۵

چه کردم کاستین بر من فشاندی
مرا کشتی و پس دامن فشاندی

جفا پل بود، بر عاشق شکستی
وفا گل بود، بر دشمن فشاندی

چو خورشید آمدی بر روزن دل
برفتی خاک بر روزن فشاندی

لبالب جام با دو نان کشید
پیاپی جرعه‌ها بر من فشاندی

مرا صد دام در هر سو نهادی
هزاران دانه پیرامن فشاندی

تو را باد است در سر خاصه اکنون
که گرد مشک بر سوسن فشاندی

تو هم ناورد خاقانی نه‌ای ز آنک
سلاح مردمی از تن فشاندی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.