هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و علاقه شدید خود به معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که کسی جز معشوق نداشته باشد. او از غم و اندوه خود می‌گوید و آرزو می‌کند که در این غم، همدمی داشته باشد. شاعر همچنین بیان می‌کند که اگر معشوق را داشته باشد، هیچ هوس دیگری نخواهد داشت و حاضر است همه چیز را فدای معشوق کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵۰

کاشکی جز تو کسی داشتمی
یا به تو دسترسی داشتمی

یا در این غم که مرا هر دم هست
هم‌دم خویش کسی داشتمی

کی غمم بودی اگر در غم تو
نفسی، هم‌نفسی داشتمی

گر لبت آن منستی ز جهان
کافرم گر هوس داشتمی

خوان عیسی بر من وانگه من
باک هر خرمگسی داشتمی

سر و زر ریختمی در پایت
گر از این دست، بسی داشتمی

گرنه عشق تو بدی لعب فلک
هر رخی را فرسی داشتمی

گرنه خاقانی خاک تو شدی
کی جهان را به خسی داشتمی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.