هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از بی‌وفایی معشوق و نادیده گرفتن عشقش شکایت می‌کند و احساس می‌کند که معشوق به او بی‌توجه است. شاعر از عشق بی‌پاسخ و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد و در عین حال، عشق خود را به معشوق ابراز می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۵۴

ز دلت چه داد خواهم که نه داور منی
ز غمت چه شاد باشم که نه غم‌خور منی

همه عالم آگهی شد که جفاکش توام
نیم از دل تو آگه که وفاگر منی

دلم از میانه گم شد عوضش چه یافتم
که نه حاصلم همین بس که تو دلبر منی

نفسی دریغ داری ز من ای دریغ من
ز تو قانعم به بوئی که سمنبر منی

به کمند زلفت اندر خفه گشت جان من
دیتش هم از تو خواهم که تو داور منی

به لبت شفیع بردم که مرا قبول کن
به ستیزه گفت خون خور که نه در خور منی

ز در تو چند لافم که تو روزی از وفا
به حقایقی نگفتی که سگ در منی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.