هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دوستی سخن می‌گوید، اما با زبانی پر از درد و رنج. او از تناقضات در رابطه عاشقانه می‌گوید، جایی که دوستی و دشمنی در هم آمیخته‌اند. شاعر از معشوق خود گلایه می‌کند که با وجود ادعای دوستی، همچنان او را می‌آزارد و خونش را می‌خورد. این شعر پر از تصاویر شاعرانه و استعاره‌هایی است که نشان‌دهنده‌ی عمق احساسات شاعر است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عاشقانه نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۵۵

خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی
جان منی مرا مکش اکنون به دوستی

ای تازه گل که چون ملی از تلخی و خوشی
چند از درون به خصمی و بیرون به دوستی

مانی به ماه نو که بشیبم چو بینمت
چون شیفته شوم کنی افسون به دوستی

خونم همی خوری که تو را دوستم بلی
ترک این‌چنین کند که خورد خون به دوستی

تو دشمنی نه دوست که بر جان من کنند
ترکان غمزهٔ تو شبیخون به دوستی

سرهای گردنان به شکر می‌برد لبت
کان لب نهان کشی است چو گردون به دوستی

خاقانی از تو چشم چه دارد به دشمنی
چون می‌کنی جفای دگرگون به دوستی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.