هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است که با وجود عشق و وفاداری، از جفا و هجران رنج می‌برد. شاعر از معشوق می‌خواهد که دل او را که مست عشق است، رها کند و به او آسیب نرساند. همچنین، شاعر به ناتوانی خود در برابر قدرت و جبروت معشوق اشاره می‌کند و از این که نمی‌تواند با او مقابله کند، اظهار ناتوانی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۷۲

چه کرد این بنده جز آزاد مردی
که گرد خاطر او برنگردی

بدل گفتی نخواهم جست، جستی
جفا گفتی نخواهم کرد، کردی

همه بر حرف هجران داری انگشت
چه باشد این ورق را در نوردی

دل من مست توست او را میفکن
که مستان را فکندن نیست مردی

کجا یارم که با تو باز کوشم
که تو با رستم ای جان هم نبردی

چه سود ار من رسم در گرد اسبت
که تو صد ساله ره ز آن سوی گردی

برای آنکه نقش تو نگارند
دل خاقانی آمد لاجوردی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.