هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی بیانگر ناامیدی و شکایت از بی‌وفایی و بی‌مهری دوستان و معشوق است. شاعر از این که در زمان نیاز به او توجهی نمی‌شود و در زمان درد و رنج، مرهمی برای زخم‌هایش نیست، گلایه می‌کند. همچنین، او از بی‌عدالتی و بی‌مهری دنیا و اطرافیانش سخن می‌گوید و احساس می‌کند که تلاش‌هایش بی‌پاسخ مانده‌اند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۷۵

با هیچ دوست دست به پیمان نمی‌دهی
کار شکستگان را سامان نمی‌دهی

آنجا که زخم کردی مرهم نمی‌کنی
آنجا که درد دادی درمان نمی‌دهی

هم‌چون فلک که بر سر خوان قبول ورد
آن را همی که تره دهی نان نمی‌دهی

آسان همی بری ز حریفان خویش دل
چون قرعه بر تو افتد آسان نمی‌دهی

ارزان ستانی آنچه دهم در بهای بوس
پس بوسه از چه معنی ارزان نمی‌دهی

مژگانت را به کشتن من رخصه داده‌ای
لب را به زنده کردن فرمان نمی‌دهی

خاقانی گدای به وصل تو کی رسد
کز کبریا سلام به سلطان نمی‌دهی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.