هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نامه‌ای که دریافت کرده و محتوای آن که سرشار از عشق و محبت است، سخن می‌گوید. او از تأثیرات مثبت این نامه بر روحیه‌اش می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه این نامه باعث شادی و آزادی او از غم‌ها شده است. شاعر همچنین از لطف و مهربانی فرستنده نامه قدردانی می‌کند و معتقد است که این نامه مانند دم مسیحا بر مردگان اثر می‌گذارد.
رده سنی: 16+ این متن به دلیل استفاده از مفاهیم عمیق عاطفی و ادبی، نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۱

عتاب رنگ به من نامه‌ای فرستادی
مرا به پردهٔ تشریف راه نو دادی

صحیفه‌های معانی نوشتی و سر آن
به دست مهر ببستی و مهر بنهادی

چو نقش عارض و زلف تو نوک خامهٔ تو
نمود بر ورق روز از شب استادی

مرا نمودی کای پای بست محنت ما
به غم مباش که ما را هنوز بر یادی

مترس اگرچه به صد درد و بند بسته شدی
کنون که بندهٔ مائی ز هر غم آزادی

از آن زمان که بدیدم نگار خامهٔ تو
نگار نامهٔ من گشت نامت از شادی

ز لطف‌ها که نمودی گمان برم که همی
در بهشت بر اهل نیاز بگشادی

ز فصل‌ها که نوشتی یقین شدم که همی
دم مسیح بر مردگان فرستادی

دلیل که از غم غربت چو دیر بود خراب
به روزگار تو چون کعبه شد به آبادی

ز رغم آنکه مرا در غم تو طعنه زنند
غم تو شادی من شد که شادمان بادی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.