هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی، بیانگر درد و رنج شاعر از جدایی و بی‌وفایی معشوق است. شاعر از شکستن عهد و پیمان معشوق شکایت کرده و از رفتارهای ناشایست او مانند دوری، بی‌مهری و کینه‌توزی گلایه می‌کند. او همچنین از این که معشوق به جای او به دیگران روی آورده، اظهار ناراحتی می‌کند و از خداوند می‌خواهد که ستمگری را نپسندد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۲

ز من گسستی و با دیگران بپیوستی
مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی

به یاد مصطبه برخاستی معربدوار
بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی

مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر
فغان ز کفر تو و آه ازین سبک‌دستی

به مهر فاخته زان پس که روی بنمودی
گریز جستی و از دام من برون جستی

برای مهر تو جان بر میان همی بستم
چرا به کینهٔ جانم میان فرو بستی

خبر نداری کز بس کرانه جوئی و کبر
میان جانم بی‌رحم‌وار بگسستی

مرا طفیل کسان مرهمی همی دادی
کنون ز دادن آن قدر نیز وارستی

بسا طویلهٔ گوهر که چشم من بگسست
چو در طویلهٔ بد گوهران بپیوستی

ستم بد این که تو کردی به جان خاقانی
ستمگری مپسند، ای خدای چون هستی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.