هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی بیانگر رابطه عمیق و وابستگی عاشق به معشوق است. شاعر خود را خاک و سایه معشوق می‌داند و معشوق را نور و جان خود. او آرزو می‌کند که به معشوق تبدیل شود، اما معشوق به او می‌گوید که این ممکن نیست. در نهایت، شاعر به قدرت کلام و معنا اشاره می‌کند و معشوق را خالق کلام و معنا می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۶

گویم همه دل منی و جانی
مانم به تو و به من نمانی

آن سایه منم که خاک خاکم
وان نور تویی که جان جانی

من خاک توام به جای اینم
تو جان منی به جای آنی

گفتم چه شود که من شوم تو
گفتا که تو من شو ار توانی

گر من توشوم تو نیست گردی
اما تو چو من شوی بمانی

بر دلدل دل چنان زن آواز
کز خندق غم برون جهانی

کز طبع تو در خزان عالم
پیداست بهار شادمانی

امروز مرا مسلم آمد
در ملک سخن خدایگانی

هم نام تو خالق الکلام است
هم نعت تو خالق المعانی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.