هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وفاداری خود به معشوق سخن می‌گوید و از جفا و آزار معشوق شکایت می‌کند. او ابراز می‌کند که هرگز قصد آزار معشوق را ندارد و از او می‌خواهد که دست از جفا بردارد. شاعر همچنین از درد و رنجی که تحمل می‌کند، سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و او را فراموش نکند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و بیان شاعرانه ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲

جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا
ور قصد آزارم کنی هرگز نیازارم ترا

زین جور بر جانم کنون، دست از جفا شستی به خون
جانا چه خواهد شد فزون، آخر ز آزارم ترا

رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی
در حال خود گویم همی، یادی بود کارم ترا

آب رخان من مبر، دل رفت و جان را درنگر
تیمار کار من بخور، کز جان خریدارم ترا

هان ای صنم خواری مکن، ما را فرازاری مکن
آبم به تاتاری مکن، تا دردسر نارم ترا

جانا ز لطف ایزدی گر بر دل و جانم زدی
هرگز نگویی انوری، روزی وفادارم ترا
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.