هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و جدایی از معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که تنها غم هجران معشوق است که او را آزار می‌دهد و هیچ چیز دیگری برایش مهم نیست. او از بی‌توجهی معشوق شکایت کرده و می‌گوید که حتی اگر جانش را فدا کند، باز هم معشوق به او توجهی نخواهد کرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۲

تا کار مرا وصل تو تیمار ندارد
جز با غم هجر تو دلم کار ندارد

بی‌رونقی کار من اندر غم عشقت
کاریست که جز هجر تو بر بار ندارد

دارد سر خون ریختنم هجر تو دانی
هجر تو چنین کار به بیگار ندارد

گویی که ندارد به تو قصدی تو چه دانی
این هست غم هجر تو نهمار ندارد

با هجر تو گفتم که چه خیزد ز کسی کو
از گلبن ایام نه گل خار ندارد

گفتی که چو دل جان بده انکار نداری
جانا تو نگوییش که انکار ندارد

چون می‌ننیوشد سخن انوری آخر
یک ره تو بگو گفت ترا خوار ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.