هوش مصنوعی:
شاعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که معشوق او را از خود نمیشمارد. او از زلف و چشمان معشوق تعریف میکند و میگوید که جانش فدای معشوق است. شاعر همچنین از درد و غم عشق میگوید و بیان میکند که عشق به معشوق باعث نابودی عمر و جان او میشود. در نهایت، شاعر از جمال و زیبایی معشوق سخن میگوید و بیان میکند که کسی به وصال معشوق نمیرسد.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عشق و دلدادگی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۷۱
دلبر هنوز ما را از خود نمیشمارد
با او چه کرد شاید با او که گفت یارد
جانم فدای زلفش تا خون او بریزد
عمرم هلاک چشمش تا گرد از او برآرد
جان را چه قیمت آرد گر در غمش نسوزد
دل را محل چه باشد گر درد او ندارد
گیتی بسی نماند گر چهره باز گیرد
زنده کسی نماند گر غمزه برگمارد
آوازهٔ جمالش دلها همی نوازد
لیکن بر وصالش کس را نمیگذارد
با او چه کرد شاید با او که گفت یارد
جانم فدای زلفش تا خون او بریزد
عمرم هلاک چشمش تا گرد از او برآرد
جان را چه قیمت آرد گر در غمش نسوزد
دل را محل چه باشد گر درد او ندارد
گیتی بسی نماند گر چهره باز گیرد
زنده کسی نماند گر غمزه برگمارد
آوازهٔ جمالش دلها همی نوازد
لیکن بر وصالش کس را نمیگذارد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.