هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و زیبایی معشوق خود سخن می‌گوید. او توصیف می‌کند که چگونه معشوقش با چشمانی مانند بادام و لبانی شیرین وارد مجلس می‌شود و همه را به وجد می‌آورد. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود به حدی تحت تأثیر قرار می‌گیرد که احساس می‌کند جهان به دور او می‌چرخد. او همچنین از غم و اندوه خود به دلیل دوری از معشوق و مشکلات زمانه سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۵

بدرود شب دوش که چون ماه برآمد
ناخوانده نگارم ز در حجره درآمد

زیر و زبر از غایت مستی و چو بنشست
مجلس همه از ولوله زیر و زبر آمد

نقلم همه شد شکر و بادام که آن بت
با چشم چو بادام و لب چون شکر آمد

زان قد چو شاخ سمن و روی چو گلبرگ
صد شاخ نشاطم چو درآمد به بر آمد

از خجلت رویش به دهان تیره فروشد
هر ماه که دوش از افق جام برآمد

بودیم به هم درشده با قامت موزون
وان قامت موزون ز قیامت بتر آمد

ما بی‌سر و سامان ز خرابی و زمانه
فریاد همی کرد که شبتان به سر آمد

شب روز شود بعد نسیم سحر و دوش
شد روز دلم شب چو نسیم سحر آمد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.