هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق و عشق شدید شاعر به معشوق است. شاعر از درد هجران و جدایی می‌گوید و بیان می‌کند که حتی اگر معشوق کافر باشد، عشق او را می‌پذیرد. او از زیبایی‌های معشوق مانند چشمان و موهایش سخن می‌گوید و اعتراف می‌کند که این زیبایی‌ها جان او را می‌ربایند. شاعر همچنین از رازداری و پنهان کردن احساساتش می‌گوید، اما اشک‌هایش حقیقت را آشکار می‌کنند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیده‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و عشق شدید نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۱۲۷

جان وصال تو تقاضا می‌کند
کز جهانش بی‌تو سودا می‌کند

بالله ار در کافری باشد روا
آنچه هجران تو با ما می‌کند

در بهای بوسه‌ای از من لبت
دل ببرد و دین تقاضا می‌کند

بارها گفتم که جان هم می‌دهم
همچنان امروز و فردا می‌کند

غارت جان می‌کند چشم خوشت
هیچ تاوان نیست زیبا می‌کند

زلف را گو یاری چشمت مکن
کانچه بتوان کرد تنها می‌کند

چند گویی راز پیدا می‌کنی
راز من ناز نو پیدا می‌کند

آتش دل گرچه پنهان می‌کنم
آب چشمم آشکارا می‌کند

آنچنان شوخی که گر گویند کیست
کانوری را عشق رسوا می‌کند

گرچه می‌دانم ولیکن رغم را
گویی ای مرد آن به عمدا می‌کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.