هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ناامیدی و ناکامیهای خود در زندگی سخن میگوید. او از بخت بد، روزگار سخت و غمهای فراوانی که با آنها مواجه است، شکایت میکند. شاعر احساس میکند که هیچکس، حتی آسمان، به او کمک نمیکند و تنها چیزی که از زمانه برایش باقی مانده، غم است. او از این که یار و بخت به او روی خوش نشان نمیدهند، ناراحت است و تنها تسلی او گریه کردن است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعات غم و ناامیدی ممکن است برای سنین پایینتر سنگین و نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۱۳۴
یارم این بار، بار میندهد
بخت کارم قرار میندهد
خواب بختم دراز شد مگرش
چرخ جز کوکنار میندهد
روزگارم ز باغ بوک و مگر
گل نگویم که خار میندهد
بخت یاری نمیدهد نینی
این بهانه است یار میندهد
نیک غمناکم از زمانه ازآنک
جز غمم یادگار میندهد
این همه هست خود ولیکن اینک
با غمم غمگسار میندهد
زانکه تا دل به گریه خوش نکنم
اشک بیانتظار میندهد
انوری دل ز روزگار ببر
که دمی روزگار میندهد
هیچکس را ز ساکنان زمین
آسمان زینهار میندهد
بخت کارم قرار میندهد
خواب بختم دراز شد مگرش
چرخ جز کوکنار میندهد
روزگارم ز باغ بوک و مگر
گل نگویم که خار میندهد
بخت یاری نمیدهد نینی
این بهانه است یار میندهد
نیک غمناکم از زمانه ازآنک
جز غمم یادگار میندهد
این همه هست خود ولیکن اینک
با غمم غمگسار میندهد
زانکه تا دل به گریه خوش نکنم
اشک بیانتظار میندهد
انوری دل ز روزگار ببر
که دمی روزگار میندهد
هیچکس را ز ساکنان زمین
آسمان زینهار میندهد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.