هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از شب‌های عاشقانه و وصال با معشوق خود سخن می‌گوید. او از غم هجران و شادی‌های شب‌های وصل یاد می‌کند و به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد. شاعر همچنین از تأثیر ستارگان و طالع خود بر زندگی عاشقانه‌اش سخن می‌گوید و احساسات خود را در قبال معشوق بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۹

دوش تا صبح یار در بر بود
غم هجران چو حلقه بر در بود

دست من بود و گردنش همه شب
دی همه روز اگرچه بر سر بود

با بر همچو سیم سادهٔ او
کارم از عشق چون زربر بود

گرچه شبهای وصل بود خوشم
شب دوشین ز شکل دیگر بود

یا من از عشق زارتر بودم
یا ز هر شب رخش نکوتر بود

کس نداند که آن چه طالع بود
من ندانم که آن چه اختر بود

از فلک تا که صبح روی نمود
انوری با فلک برابر بود
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.