هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از روزگار گذشته و عشق و شادی‌های از دست رفته یاد می‌کند و اکنون خود را در غم و ناامیدی می‌بیند. او از جدایی و دردهای بی‌شمارش می‌گوید و آرزو می‌کند که روزگار خوش گذشته بازگردد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق، جدایی، غم و ناامیدی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های عاطفی دارد. همچنین، زبان و بیان شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۸

آن روزگار کو که مرا یار یار بود
من بر کنار از غم و او در کنار بود

روزم به آخر آمد و روزی نزاد نیز
زان گونه روزگار که آن روزگار بود

امروز نیست هیچ امیدم به کار خویش
بدرود دی که کار من امیدوار بود

دایم شمار وصل همی برگرفت دل
این هجر بی‌شمار کجا در شمار بود

با روی چون نگار نگارم هزار شب
کارم ز خرمی و خوشی چون نگار بود

واکنون هزاربار شبی با دریغ و درد
گویم که یارب آن چه نشاط و چه کار بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.