هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از انوری است که در آن شاعر به زیبایی و جمال معشوق خود اشاره می‌کند و از عشق و اشتیاق خود به او سخن می‌گوید. او از تأثیرات عمیق معشوق بر روح و جان خود می‌گوید و بیان می‌کند که همه چیز در زندگی‌اش به سوی معشوق در حرکت است. شاعر همچنین از رنج‌ها و سختی‌های زمانه شکایت می‌کند، اما همه این‌ها در برابر عشق به معشوق رنگ می‌بازد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم فلسفی و احساسی آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۴۲

آب جمال جمله به جوی تو می‌رود
خورشید در جنیبت روی تو می‌رود

ای در رکاب زلف تو صد جان پیاده بیش
دل در رکاب روی نکوی تو می‌رود

هر روز هست بر سر کوی اجل دو عید
دردا از آنکه بر سر کوی تو می‌رود

هر دم هزار خرمن جان بیش می‌برد
بادی که در حمایت بوی تو می‌رود

جان خواهیم به بوسه و باز ایستی ز قول
چون کاین مضایقت همه سوی تو می‌رود

در خاک می‌نجویم جور زمانه را
با آنکه در زمانه ز خوی تو می‌رود

رنگی نماند انوری اندر رکوی وصل
وین رنگ هم ز جنس رکوی تو می‌رود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.