هوش مصنوعی: این متن به بیان ناپایداری و بی‌ثباتی زندگی و گذر زمان می‌پردازد. شاعر از بی‌قراری و ناامیدی در زندگی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که هیچ چیز در این دنیا پایدار نیست، حتی عشق و شادی. او از مرگ به عنوان تنها تسلی‌بخش یاد می‌کند و بر این نکته تأکید دارد که زندگی پر از غم و ناامیدی است و تنها مرگ است که پایان‌بخش این رنج‌هاست.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی درباره زندگی، مرگ و ناپایداری است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مطرح‌شده مانند ناامیدی و مرگ نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۱۴۳

دست در روزگار می‌نشود
پای عمر استوارمی‌نشود

شاهد خوب صورتست امل
در دل و دیده خوار می‌نشود

روز شادی چو راز گردونست
لاجرم آشکار می‌نشود

هیچ غم را کران نمی‌بینم
تا دو چشمم چهار می‌نشود

پای برجای نیست حاصل دهر
عشق از آن پایدار می‌نشود

هیچ امسال دیده‌ای هرگز
که دگر سال پار می‌نشود

پر شد از خون دل کنار زمین
واسمان دل‌فکار می‌نشود

شاد می‌زی که در عروسی دهر
رنگ چندین به کار می‌نشود

یک تسلیست وان تسلی آنک
مرگ در اختیار می‌نشود

خرم آن‌کس که نیست بر سر خاک
تا چنین خاکسار می‌نشود

انوری در میان این احوال
هیچکس بر کنار می‌نشود
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.