هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عشق نافرجام و ناامیدی از بهبود شرایط است. شاعر از عشقی که به سرانجام نمیرسد، عمری که به هدر رفته و بخت بدی که تغییر نمیکند، شکایت میکند. او از بیوفایی و ناامیدی در عشق و زندگی میگوید و احساس میکند که تلاشهایش بیفایده است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات ناامیدی و شکست در عشق نیاز به بلوغ ذهنی و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۱۵۱
درد سر دل به سر نمیآید
پای از گل عشق برنمیآید
آوخ عمرم به رخنه بیرون شد
وین بخت ز رخنه درنمیآید
گفتم شب عیش را بود روزی
این رفت و زان خبر نمیآید
دل خانه فروش نام و ننگم زد
دلبر ز تتق به در نمیآید
از هرچه کند خجل نمیگردد
وز هرچه کنی بتر نمیآید
همدست زمانه شد که در دستان
رنگش دو چو یکدگر نمیآید
پر کنده شدم وز آشیان او
یک مرغ وفا به پر نمیآید
بر هجر نویس انوری کارت
چون کارت به جهد برنمیآید
پای از گل عشق برنمیآید
آوخ عمرم به رخنه بیرون شد
وین بخت ز رخنه درنمیآید
گفتم شب عیش را بود روزی
این رفت و زان خبر نمیآید
دل خانه فروش نام و ننگم زد
دلبر ز تتق به در نمیآید
از هرچه کند خجل نمیگردد
وز هرچه کنی بتر نمیآید
همدست زمانه شد که در دستان
رنگش دو چو یکدگر نمیآید
پر کنده شدم وز آشیان او
یک مرغ وفا به پر نمیآید
بر هجر نویس انوری کارت
چون کارت به جهد برنمیآید
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.