هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و هجران سخن می‌گوید. او از درد دوری و آرزوی وصال می‌گوید و از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که نیازمند حمایت و توجه است. شاعر از ناملایمات و جفاهایی که در راه عشق متحمل شده شکایت می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۲

یا وصل ترا عنایتی باید
یا هجر ترا نهایتی باید

صد سورهٔ هجر می‌فرو خوانی
در شان وصال آیتی باید

دل عمر به عشق می‌دهد رشوت
آخر ز تو در حمایتی باید

بوسی ندهی وگر طمع دارم
گویی به بها ولایتی باید

الحق به از این بها به نتوان جست
در هر کاری کفایتی باید

آخر ز تو در جهان پس از عمری
جز جور و جفا حکایتی باید

وانگه ز منت چه عیب می‌جویی
جز مهر و وفا شکایتی باید

در خون منی چرا نیندیشی
کین دل شده را جنایتی باید
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.