هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد دوری از معشوق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او بیان میکند که درد دلش بدون معشوق بیشتر میشود و تنها درد معشوق برایش کافی است. همچنین، او از افزایش دائمی غم و رنج خود میگوید و این که هجران معشوق باعث رنج دائمی او شده است. در نهایت، شاعر از این که خود را متعلق به معشوق میداند و به خاطر این ادعا ممکن است مورد سرزنش قرار گیرد، سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم پیچیدهتر احساسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.
غزل شمارهٔ ۱۵۳
ز عمرم بیتو درد دل فزاید
گر این عمرم نباشد بی تو شاید
دلم را درد تو میباید و بس
عجب کو را همی راحت نیاید
مرا این غم که هرگز کم مبادا
بحمدالله که هردم میفزاید
به دست هجر خویشم باز دادی
که تا هردم مرا رنجی نماید
اگر لافی زدم کان توام من
بدین جرمم چه مالش واجب آید
گر این عمرم نباشد بی تو شاید
دلم را درد تو میباید و بس
عجب کو را همی راحت نیاید
مرا این غم که هرگز کم مبادا
بحمدالله که هردم میفزاید
به دست هجر خویشم باز دادی
که تا هردم مرا رنجی نماید
اگر لافی زدم کان توام من
بدین جرمم چه مالش واجب آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.