هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناتوانی خود در انجام کاری که یارش از او می‌خواهد و نفوذ غم یار در دلش سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که غم یارش به حدی است که هیچ شادی دیگری نمی‌تواند با آن برابری کند. شاعر به یارش پیغام می‌دهد و از او پاسخ می‌خواهد، اما می‌داند که یارش ممکن است باورش نکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که تنها کاری که از او برمی‌آید، تحمل غم یارش است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند غم عشق، ناتوانی در انجام خواسته‌های معشوق و پذیرش سرنوشت، برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است دشوار یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۵

چو کاری ز یارم همی برنیاید
چو نوری به کارم همی درنیاید

چه باشد که من در غم او سرآیم
چو بر من غم او همی سرنیاید

ولیکن همین غم به آخر که با این
همی هیچ شادی برابر نیاید

مرا کز در دل درآید غم او
ز صد شادی دیگر آن در نیاید

به پیغامش از حال خود بازگویم
کش از من نیاید که باور نیاید

جوابم فرستد کزین می چه جویی
اگر باورم آید و گر نیاید

ترا با غم خویشتن کار باشد
که از تو جز این کار دیگر نیاید

تو ای انوری گر نباشی چه باشد
ازین هیچ طوفان همی برنیاید
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.