هوش مصنوعی: این شعر از انوری بیانگر ناامیدی و یأس شاعر از عشق و وفا است. شاعر از جفا و فتنه‌هایی که از معشوق سر می‌زند شکایت می‌کند و از این که در عشق جز بلا و غم نصیبی ندارد، اظهار ناراحتی می‌کند. او همچنین از بی‌وفایی زمانه و دوستان گله می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که در این دنیا جز بلا و مصیبت چیزی نصیب آزادگان نمی‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند ناامیدی، جفا، و فلسفه زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۷

ز عهد تو بوی وفا می‌نیاید
که از خوی تو جز جفا می‌نیاید

جهانیست حسنت که جز تخم فتنه
بر آن آب و خاک و هوا می‌نیاید

مگر بر کجا آمد آسیب هجرت
نشان ده بگو بر کجا می‌نیاید

چنان دست بر خون روان کرد چشمت
که یک تیر غمزه‌اش خطا می‌نیاید

بنامیزد از دوستان زمانه
یکی با یکی آشنا می‌نیاید

از این پس وفا رسم هرگز میا گو
چو در نوبت عشق ما می‌نیاید

خوش آن کم تو گویی برو از پی تو
کسی می‌نیاید چرا می‌نیاید

غم تو کس تست و هرگز نبینی
که پی در پیم در قفا می‌نیاید

بساز انوری با بلا کز حوادث
بر آزادگان جز بلا می‌نیاید
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.