هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه عشق به معشوق زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است. او از درد فراق و اشتیاق به دیدار معشوق می‌نالد و از صبر و تحمل سختی‌هایی که برای این عشق متحمل شده است، سخن می‌گوید. همچنین، شاعر از ترس از دست دادن معشوق و تأثیرات عاطفی این رابطه بر زندگی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۳

تا رنگ مهر از رخ روشن گرفته‌ام
بی‌رنگ او ببین که چه شیون گرفته‌ام

دریای من غذای دل تنگ من شدست
دریای کشتیی که به سوزن گرفته‌ام

آهن دلا دلم ز فراق تو بشکند
کو را به دست صبر در آهن گرفته‌ام

یک روز دامن تو بگیرم که چند شب
در تو به اشک خویش به دامن گرفته‌ام

تا خود مرا ز بهر تو بودست دوستی
زان بی‌تو خویشتن را دشمن گرفته‌ام

ترسم که جان من کم من گیرد از جهان
کز جملهٔ جهان کم جان من گرفته‌ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.