هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق خود سخن می‌گوید. او از زلف تابدار، چشمان غمگین، و زیبایی‌های ظاهری معشوق خود تعریف می‌کند و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان می‌کند. شاعر همچنین از درد و شفای ناشی از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۸۹

ای زلف تابدار ترا صدهزار خم
وی جان غمگسار مرا صدهزار غم

خالی نگردد از غم عشق تو جان من
تا حلقهای زلف تو خالی نشد ز خم

بر عارض تو حلقهٔ زلف تو گوییا
کز مشک چشمهاست به گلبرگ تر رقم

یا سلسله است از شبه بر گرد آفتاب
یا بیخهای شب زده بر روی صبحدم

ای در خجالت رخ و زلف تو روز و شب
وی در حمایت لب و چشم تو شهد و سم

ای پشت من ز عشق تو چون ابروی تو کوژ
وی بخت من ز یمن تو چون چشم تو دژم

جانم ز جزع و لعل تو پر درد و پر شفاست
طبعم ز روی و موی تو پرنور و پر ظلم

از پای تا به سر همه بندست زلف تو
زان روی بسته داردم از فرق تا قدم

از بند تو چگونه بود روی جستنم
کاندم که از تو دورترم با توام به هم

در چشم دل مرا تو چنانی که دل چو خصم
پیوسته داردم به وصال تو متهم

ای در دلم خیال تو شکی به از یقین
وی در سخن لب تو وجودی کم از عدم

کم کن ز سر تکبر و بنشین که انوری
در عشق چون میان و لبت گشت کم ز کم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.