هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و غمهای ناشی از آن سخن میگوید. او بیان میکند که عشق به معشوق، دل و جانش را ربوده و غمهای بسیاری را برایش به ارمغان آورده است. با این حال، او همچنان به عشق و رسم و آیین معشوق پایبند است و غمهایش را با دیدگانش تحمل میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۹۹
تا به کوی تو رهگذر دارم
کس نداند که من چه سر دارم
دل ربودی و قصد جان کردی
رسم و آیین تو ز بر دارم
داستانی ز غصهٔ همه سال
قصهٔ عمر جان شکر دارم
جز غم عاشقی ز بی سیمی
صد هزاران غم دگر دارم
عهد و پیمان شکستهای بر هم
سر برآوردهای خبر دارم
هر غمی کز تو باشدم حقا
ای دو دیده به دیده بردارم
کس نداند که من چه سر دارم
دل ربودی و قصد جان کردی
رسم و آیین تو ز بر دارم
داستانی ز غصهٔ همه سال
قصهٔ عمر جان شکر دارم
جز غم عاشقی ز بی سیمی
صد هزاران غم دگر دارم
عهد و پیمان شکستهای بر هم
سر برآوردهای خبر دارم
هر غمی کز تو باشدم حقا
ای دو دیده به دیده بردارم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.