هوش مصنوعی: شاعر از درد دل و بی‌وفایی معشوق خود شکایت می‌کند. او با وجود جفاهای معشوق، همچنان به او عشق می‌ورزد و رنج‌های این عشق را تحمل می‌کند. شاعر از دوری معشوق رنج می‌برد و آرزوی دیدار او را دارد، اما به نظر می‌رسد که این آرزو برآورده نمی‌شود. او از ناتوانی خود در تحمل این شرایط سخن می‌گوید و به شاه (یا قدرتی برتر) پناه می‌برد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان درد و رنج عاطفی و شکایت از بی‌وفایی معشوق نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۰۰

درد دل هر زمان فزون دارم
چه کنم بی‌وفاست دلدارم

همه با من جفا کند لیکن
به جفا هیچ ازو نیازارم

بار اندوه و رنج محنت او
بکشم زانکه دوستش دارم

یاد وصلش کنم معاذالله
کی بود این محل و مقدارم

تا توانم حدیث هجرش کرد
می‌رود صد هزار بیکارم

گفته بودم کزو کنم درخواست
تا نماید ز دور دیدارم

این قدر التماس خود چه بود
سالها شد که تا در آن کارم

باورم می‌کنی به نعمت شاه
کین قدر نیز هم نمی‌یارم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.