هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد هجران و جدایی شکایت می‌کند و آرزوی وصال معشوق را دارد. شاعر بیان می‌کند که تمام وجودش سرشار از عشق است و هر آنچه عشق بر سرش نوشته، بر زبانش جاری است. او از تقدیر و طالع عشق خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و به وصالش برسد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم شعری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۰۱

عشقت اندر میان جان دارم
جان ز بهر تو بر میان دارم

تا مرا بر سر جهان داری
به سرت گر سر جهان دارم

گویی از دست هجر جان نبری
غافلم گرنه این گمان دارم

بر سرم هرچه عشق بنوشتست
یک به یک بر سر زبان دارم

از اثرهای طالع عشقت
چون قضاهای آسمان دارم

بیش پای از قفای هجر منه
من بیچاره نیز جان دارم

جانم اندر بهار وصل بخر
گرچه بر هجر دل زیان دارم

گویی از جان کسی حدیث کند
چه کنم در کیایی آن دارم

بر تو احوال انوری پیداست
به تکلف چرا نهان دارم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.