هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که به رغم عشق شدید به معشوق، از جدایی و دردهای ناشی از آن رنج می‌برد. شاعر از بی‌صبری و ناتوانی در تحمل دوری معشوق می‌گوید و از معشوق درخواست صبر و درک می‌کند. همچنین، او از بی‌توجهی معشوق به احساساتش شکایت دارد و بیان می‌کند که حتی یک بوسه از معشوق برایش ارزشمند است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد ناشی از جدایی و بی‌صبری نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۲۰۶

اگر نقش رخت بر جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم

ز تو یک درد را درمان مبادم
اگر صد درد بی‌درمان ندارم

ز عشقت رازها دارم ولیکن
ز بی‌صبری یکی پنهان ندارم

صبوری را مگر معذور داری
دلی می‌باید و من آن ندارم

مرا گویی ز پیوندم چه داری
چه دارم جز غم هجران ندارم

گر از تو بوسه‌ای خواهم به جانی
تو گویی بوسهٔ ارزان ندارم

لبت دندانم از جا برکشیدست
چو گویی با لبت دندان ندارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.