هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و جدایی از معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون او زندگی برایش سخت و طاقت‌فرسا است. او از غم و اندوهی که در دل دارد می‌گوید و از این که بدون یاری معشوق، توانایی تحمل این درد را ندارد. شاعر همچنین به این موضوع اشاره می‌کند که عشق او را به هیچ‌چیز دیگری مشغول نمی‌کند و تنها به معشوق فکر می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی مانند عشق، فراق و اندوه است که درک و تجربه آن‌ها معمولاً برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، زبان و بیان شاعرانه آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۹

بیا تا ببینی که من بر چه کارم
نیایی میا برگ این هم ندارم

به جانی که بی‌تو مرا می‌برآید
چه باید جهانی به هم برنیارم

دلی دارم آنجا نه بی پای مردم
غمی دارم آنجا نه بی‌دستیارم

مرا گویی از عشق من بر چه کاری
اگر کار این است بر هیچ کارم

منم گاه و بی‌گاه در دخل و خرجی
غمی می‌ستانم دمی می‌سپارم

غمت با دلم گفت کز عشق چونی
نفس برنیاورد یعنی که زارم

چه گویی غم تو بدان سر درآرد
که در سایهٔ دولتش سر برآرم

فراقا به روز خودت هم ببینم
اگر هیچ باقی است بر روزگارم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.