هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و جدایی از معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که بدون معشوق، روز و شب برایش یکسان است و از غم فراق، جگرش رخنه رخنه شده است. شاعر از این که معشوق در شادی و خرمی به سر می‌برد، در حالی که او جز درد و رنج چیزی نمی‌چشد، شکایت می‌کند. او از تقدیر و قضا گلایه می‌کند که نتوانسته از کوی معشوق روی برگرداند و از درد فراق رهایی یابد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند عشق، فراق، تقدیر و اندوه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. بنابراین، برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.

غزل شمارهٔ ۲۱۰

عمر بی‌تو به سر چگونه برم
که همی بی‌تو روز و شب شمرم

خونها از دو دیده پالودم
رخنه رخنه شد از غمت جگرم

تو ز شادی و خرمی برخور
که من از تو به جز جگر نخورم

مگر این بود بخششم ز فلک
که ز دست غم تو جان نبرم

چند برتافتم ز کوی تو روی
با قضا برنیامد آن حذرم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.