هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که با وجود تلاش‌هایش، به وصال و دیدار یار نمی‌رسد و در هجران و دوری مانده است. شاعر از غم عشق و ناتوانی در رسیدن به معشوق شکایت می‌کند و احساس ناامیدی و سرگشتگی خود را بیان می‌دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، مفاهیم غم و فراق ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۲

دل رفت و این بتر بر دلبر نمی‌رسم
کان می‌کنم ولیک به گوهر نمی‌رسم

درویش حال کرد غم عشق او مرا
زان در وصال یا رتوانگر نمی‌رسم

باغ وصال را به همه حالها درست
گمره شدم ز هجر بدان در نمی‌رسم

دارد وصال یار یکی پایهٔ بلند
آری مرا چه جرم بود بر نمی‌رسم

هجران یار هست مرا گر وصال نیست
با او بساختم چو به دیگر نمی‌رسم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.