هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های ناشی از عشق و روزگار سخن می‌گوید. او از بی‌عدالتی‌های زمانه، ناامیدی از بهبود شرایط، و وجود دشمنان در کنار دوستان شکایت می‌کند. شاعر همچنین به ناپایداری دنیا و بی‌ثباتی اوضاع اشاره می‌کند و از این که چیزهایی را می‌بیند که دیگران نمی‌بینند، اظهار تاسف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند ناامیدی و انتقاد اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۸

هر غم که ز عشق یار می‌بینم
از گردش روزگار می‌بینم

بیداد فلک از آنکه دی بودست
امروز یکی هزار می‌بینم

تا شاخ زمانه کی گلی زاید
اکنون همه زخم خار می‌بینم

دربند دمی که بی‌غمی باشم
بنگر که چه انتظار می‌بینم

در هر دل دوستی بنامیزد
صد دشمن آشکار می‌بینم

آن می‌بینم که کس نمی‌بیند
آری نه به اختیار می‌بینم

با دست زمانه در جهان حقا
گر پای کس استوار می‌بینم

گردون نه شمار با یکی دارد
نام همه در شمار می‌بینم

با دهر مساز انوری کاری
کین کار نه پایدار می‌بینم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.