هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق به معشوق و گرایش به خرابات و می‌نوشی سخن می‌گوید. او از مناجات و عبادت بیزار است و ترجیح می‌دهد به جای تسبیح و سجاده، به زنار (نماد مسیحیت) و خرابات روی آورد. شاعر توبه را رد می‌کند و ترجیح می‌دهد در مستی و عیش باقی بماند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به خرابات و می‌نوشی و انکار توبه ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۰

سر آن دارم کامروز بر یار شوم
بر آن دلبر دردی‌کش عیار شوم

به خرابات و می و مصطبه ایمان آرم
وز مناجات شب و صومعه بیزار شوم

چون که شایسته سجاده و تسبیح نیم
باشد ای دوست که شایستهٔ زنار شوم

کار می‌دارد و معشوق و خرابات و قمار
کی بود کی که دگر بر سر انکار شوم

خورد بر عیش خوشم توبه فراوان زنهار
ببر می همی از توبه به زنهار شوم

تو اگر معتکف توبه همی باشی باش
من همی معتکف خانهٔ خمار شوم

رو تو و قامت موذن که مرا زین مستی
تا قیامت سر آن نیست که هشیار شوم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.