هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناامیدی و رنجهای زندگی خود میگوید. او از چرخ روزگار و عمر پر از محنت شکایت دارد و احساس میکند که نه امیدی برای بهبود حالش دارد و نه راهحلی تازه برای مشکلاتش. شاعر از بیعدالتی و نبود کسی که به حق او برسد، گلایه میکند و به این نتیجه میرسد که در این دنیا، عهد و پیمان نیکو وجود ندارد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی مانند ناامیدی، رنج و شکایت از زندگی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این مفاهیم نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۲۶۷
زردرویم ز چرخ دندانخای
تیرهرایم ز عمر محنتزای
نه امیدی که سرخ دارم روی
نه نوبدی که تازه دارم رای
با که گویم که حق من بشناس
باکه گویم که بند من بگشای
از قیاسی که تکیهگاه منست
باز جستم زمانه را سر و پای
روشنم شد که در بسیط زمین
نیک عهدی نیافرید خدای
تیرهرایم ز عمر محنتزای
نه امیدی که سرخ دارم روی
نه نوبدی که تازه دارم رای
با که گویم که حق من بشناس
باکه گویم که بند من بگشای
از قیاسی که تکیهگاه منست
باز جستم زمانه را سر و پای
روشنم شد که در بسیط زمین
نیک عهدی نیافرید خدای
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.