هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از روزگار و شرایط زندگی خود شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که ای کاش روزگار یار او بود و شرایط به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. او از هجران و دوری از یار می‌نالد و آرزو می‌کند که ای کاش به جای گل‌های بوستان وصل، خار بود تا امید واهی به وصل نداشته باشد. شاعر همچنین از انتظار کشیدن و ناامیدی از رسیدن به مقصود خود سخن می‌گوید و در نهایت، روزگار را مایهٔ همه کارها می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۹

گر مرا روزگار یارستی
کار با یار چون نگارستی

برنگشتی چو روزگار از من
گرنه با روزگار یارستی

برکنارم ز یار اگرنه مرا
همه مقصود در کنارستی

نیست در بوستان وصل گلی
این چه ژاژست کاش خارستی

هجر بر هجر می‌شمارم و هیچ
بار یک وصل در شمارستی

بیش از این روی انتظارم نیست
کاشکی روی انتظارستی

روزگارست مایهٔ همه کار
ای دریغا که روزگارستی

بارکش انوری حدیث مکن
که اگر بر خریت بارستی

در همه نامهات نامستی
در همه کارهات کارستی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.