هوش مصنوعی: شاعر در این متن از شکستن عهد و وفا توسط معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود این رفتارها، هنوز عشق و میل شدیدی به او دارد. او از رنج‌های عاطفی و دل‌شکستگی‌های ناشی از این رابطه ناعادلانه سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که از رفتارهای ناعادلانه‌اش دست بردارد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند شکست عهد و رنج‌های عشقی نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۲۷۰

همچون سر زلف خود شکستی
آن عهد که با رهی ببستی

بد عهد نخوانمت نگارا
هرچند که عهد من شکستی

کس سیرت و خوی تو نداند
من دانم و دل چنان که هستی

از شاخ وفا گلم ندادی
وز خار جفا دلم بخستی

از هجر تو در خمارم امروز
نایافته‌ای ز وصل هستی

با این همه میل من سوی تو
چون رفتن سیل سوی پستی

از جان من ای عزیز چون جان
کوتاه کن این درازدستی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.