هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوستی ناراحت است که به او خیانت کرده و دلش را شکسته است. او از گرمی دوستی گذشته و سردی فعلی آن می‌گوید و اظهار می‌کند که انتظار داشت دوستش مانند روزگار تغییر کند، اما این اتفاق نیفتاد. در نهایت، شاعر بیان می‌کند که چنین رفتاری در شأن دوستش نبوده، اما او به ناچار آن را انجام داده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی مانند خیانت، ناراحتی و تغییر روابط است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۶

ای دوست به کام دشمنم کردی
بردی دل و زان پسم جگر خوردی

چون دست ز عشق بر سر آوردم
از دست شدی و سر برآوردی

آن دوستیی چنان بدان گرمی
ای دوست چنین شود بدین سردی

گفتم که چو روزگار برگردد
تو نیز چو روزگار برگردی

گفتی نکنم چنین معاذالله
دیدی که به عاقبت چنان کردی

در خورد تو نیست انوری آری
لیکن به ضرورتش تو در خوردی
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.