هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وفاداری خود سخن می‌گوید، حتی اگر معشوق او را دوست نداشته باشد. او از رنج‌های عشق و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند و در نهایت تصمیم می‌گیرد که دیگر دل به معشوق نبندد، زیرا معشوق وفاداری و خوی خوبی ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مطرح شده مانند رنج عشق و تصمیم‌گیری‌های عاطفی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۶

تو گر دوست داری مرا ور نداری
منم همچنان بر سر دوستداری

به هر دست خواهی برون آی با من
ز تو دست‌برد و ز من بردباری

چه دارم ز عشق تو عمری گذشته
نیاری بدین خاصیت روزگاری

چو گویم که خوارم ز عشق تو گویی
هم از مادر عشق زادست خواری

من از کار تو دست باری بشستم
زهی پایداری زهی دست کاری

تو داری سر آن که در کار خویشم
ز پای اندر آری و سر درنیاری

دل آنجا نهادم که عهدی بکردی
به پای وفا بر کدام استواری

همان به که با خوی تو دل نبندم
که الحق چنین خوب خویی نداری
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.